۳- تأثیر بر عملکرد والدینی: روابط زناشویی رضایت بخش سنگ زیربنای عملکرد خوب خانواده است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم نقش والدینی مؤثر را تسهیل می­ کند، روابط فرزندان را با یکدیگر و با والدین بهبود می­بخشد و باعث رشد شایستگی و توانایی سازگاری و انطباق در بین فرزندان می­گردد. در ازدواج­هایی که در آن توافق حاکم است ارتباط مادر- کودک، پدر- کودک مثبت است و احتمال بیشتری دارد که پدر و مادر در نقش­های مشابه شریک و همکاری متقابل داشته باشند (کامینگ[۳۹]۱ و همکاران، ۱۹۹۷، به نقل از خانه یی، ۱۳۸۶).

 

۴- تأثیر بر رضایت از زندگی: اینکه رضایت زناشویی بر رضایت از خانواده، رضایت از زندگی و حتی بر رضایت شغلی تأثیر می­ گذارد به وسیله تحقیقات فراوانی مورد تأیید قرار گرفته است. ناکس[۴۰] (۱۹۹۵ )بر اساس تحقیقاتش معتقد است که رضایت زناشویی رضایت بیشتر از زندگی را در بر داشته است.

۲-۳-۴- نظریه چرخه زندگی زناشویی

 

نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم ­بندی مراحل زندگی و با توجه به تغییرات و تنش­ها و نقش­های خاص هر مرحله به بررسی تفاوت­ها در سطح رضایت­مندی زناشویی که ناشی از تغییرات دوره ­های مختلف است می ­پردازد الیس ( ۱۹۷۹). الیس معتقد است میزان رضایت یا نارضایت زناشویی ممکن است در طول زندگی مشترک تغییر کند و رابطه ای که زوج در اویل ازدواج آن را فوق العاده رضایت بخش تلقی ‌می‌کنند ممکن است در سال های میانی زندگی با ایجاد تغییر در علایق آن و شرایط زندگی، کمتر رضایت بخش باشد. برچلر[۴۱] (۱۹۸۰) مدل پنج مرحله­ ای از چرخه زندگی زناشویی و رضایتمندی در هر مرحله را به قرار ذیل مطرح می­ کند:

 

۱- سال­های اولیه ازدواج

 

به نظر متخصصین، مخاطره آمیزترین و در عین حال هیجان انگیزترین مرحله ‌می‌باشد و برای اکثرزوج­ها بالاترین سطح رضایتمندی زناشویی را به همراه دارد.

 

۲- انتقال به دوره والدینی

 

این مرحله از تولد اولین فرزند شروع شده تا سنین نوجوانی او به طول می­انجامد و اغلب بررسی­ها نشان می­دهد که اکثر همسران در فاصله یک تا سه ماه پس از تولد نوزاد، کاهش رضایت­مندی زناشویی را تجربه ‌می‌کنند. نتایج تحقیقات نشان می­دهد که رضایت زناشویی در همسرانی که به دوره والدینی انتقال یافته­اند نسبت به دوره قبلی کاهش می­یابد.

 

۳- نیمه زندگی

 

این مرحله زمانی است که آخرین فرزند خانواده به دوره نوجوان می­رسد و اولین فرزند برای تشکیل زندگی مستقل خانه را ترک می­ کند. در این مرحله زوجین دوباره کشمکش­های دوره نوجوانی فرزندشان را با تنش زیادی تجربه ‌می‌کنند و میزان رضایت زناشویی دستخوش تغییرات می­ شود. پدیده جالبی که در پایان این مرحله به وجود می ­آید تغییر نقش­هایی است که بسیاری از زوجین برای اولین بار تجربه ‌می‌کنند.

 

۴- فراوالدینی

 

این مرحله زمانی آغاز می شود که آخرین فرزند، خانه را ترک کرده و هنگام بازنشستگی فرا می­رسد. سندرم آشیانه خالی ویژگی این دوره است. بررسی­ها نشان می­دهد این مرحله برای بسیاری از زوج ها دوره نسبتاً مثبتی بوده و رضایت­مندی زناشویی نسبت به دو مرحله قبل بهبود می­یابد. در آن مرحله زوجین تفاوت­های خود را فهمیده و می­پذیرند و انرژی خود را صرف همراهی و مراقبت از یکدیگر می‌کنند. مشکلاتی مانند دور شدن فرزندان از خانه، مرگ والدین، دوستان و تحلیل نیروهای جنسی و جسمی سبب می­ شود که همسران نزدیکی عاطفی بیشتری به یکدیگر پیدا کنند.

 

۵- مرحله اوج

 

در مرحله پایانی چرخه زندگی مشترک، زوج­ها دانسته ­اند که چگونه می ­توانند همسران خوبی بوده و احساس رضایت­مندی بیشتری داشته باشند (برچلر، ۱۹۸۰ به نقل از مهرآبادی، ۱۳۸۵).

 

در سال­های اخیر توجه فزآینده­ای به امکان پیشگیری در پریشانی در روابط زناشویی، معطوف شده است در این زمینه مارکمن و دیکسون(۱۹۸۴) سه رویکرد پیشگیرنده نارضایتی زناشویی را مطرح نموده ­اند که قابل توجه است:

 

۱- مداخله پیش از ازدواج

 

۲- برنامه ­های پربارسازی زناشویی که بر افزایش کیفیت تعاملات زوجین و گسترش دامنه آگاهی آنان از نیازهای یکدیگر متمرکز است.

 

۳- برنامه ­های مهارت آموزی خانواده که بر شناسایی مهارت­ های غلبه بر مشکل در نظام خانواده آموزش رفتار خانواده متمرکز است (برنشتاین ، ۱۹۹۰ به نقل از پورعابدی، ۱۳۸۸).

 

۲-۳- ۵- عوامل مؤثر بر افزایش رضایت زناشویی

 

نتایج یک بررسی که توسط (گرندون ، ۱۹۹۹) با اهداف شناخت عوامل ضروری در دستیابی به رضایت زناشویی انجام گرفت نشان داد که وجود ۶ طبقه رفتاری در زوجین منجر به افزایش رضایت زناشویی می­ شود که عبارتند از:

 

۱- بروز عواطف : عواطف هم از طریق کلام و هم از طریق رفتار بیان می­شوند. بدون شک در شروع ارتباط، بروز عواطف آسان­تر است، اما راه کار واقعی، حفظ و توسعه عواطف به منظور تثبیت و گسترش روابط ‌می‌باشد.

 

۲- تعامل: از یک سو شامل توجه به افکار، عقاید، احساسات یکدیگر است و از سویی دیگر اعتماد و اطمینان به یکدیگر و توانایی بیان خود بدون ترس از قضاوت سخت گیرانه دیگران است.

 

۳- عشق جنسی و تعلق : از جمله عوامل مهم در یک ازدواج، ‌می‌توان به عشق جنسی و تعلق اشاره نمود. عشق جنسی در روابط زناشویی یک نیروی قطعی و مهم محسوب می­ شود. عشق جنسی و تعلق، به زوجین این اطمینان را می­دهد ، که آن ها ارزشمند، دوست داشتنی و جذاب هستند بیشتر مواقع این دو عنصر نشان دهنده پیوندهای عمیق شخصی و یا طرد شخصی هستند. علاوه بر آن وسیله ارضای این نیاز اساسی، امنیت ارتباطی فراهم می­ شود.

 

۴- کنترل تعارض : عدم توافق در بین زوجین به خودی خود، مشکلی را ایجاد نمی­کند، بلکه مشکل از آنجا شروع می­ شود که هر یک از زوجین سعی ‌می‌کنند در راهی قدم گذارند که فقط خود و حرف خود را اثبات کنند. در این مرحله آن ها به دنبال انتقام گرفتن از یکدیگر هستند. بعضی همسران سعی ‌می‌کنند تعارض را از طریق توجه به آرزوها و خواسته های همسرشان بدون توجه به احساسات شخصی خود ، کنترل کنند که نتیجه آن بروز خشم به طریق مخرب در جایی دیگر است.

 

۵- آشفتگی نقش : رضایت از نقشی که زوجین در زندگی ایفا می­نمایند، یکی از عوامل مهم تعیین کننده سطح رضایت زناشویی آنان است. نقش­ها با توجه به وضعیت اقتصادی، کاری، بچه دار شدن و نیازهای اعضای دیگر خانواده تغییر ‌می‌کنند. در طول سال زوجین ، نقش­های متنوعی را در ارتباط با یکدیگر، بازی ‌می‌کنند . نکته مهم جهت حفظ خشنودی در رابطه بین همسران حمایت از یکدیگر در پذیرش نقش­های جدید و انعطاف­پذیری است، زمانی که زمینه این نوع حمایت از « تغییر نقش» از طرف هر دو همسر فراهم شود، روابط بین زوجین رضایت بخش­تر خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...