تینا ووکاسویک[۵۷] (۲۰۰۹) در مطالعه ی با عنوان جستجو برای مزیت رقابتی به کمک شاخص بالقوه برند، به بررسی ایجاد مزیت رقابتی در بازار مواد غذایی از طریق فعالیت های عملیاتی پرداخت. این پژوهش در بین مشتریان با میزان خرید بالای محصولات به منظور درک بهتر مشتریان و عادات خرید آن ها انجام شد. برای این منظور، فرایند تحقیق در دو روش کیفی و کمی اعمال گردید که در بخش کیفی چگونگی درک مشتریان از محصولات و نگرش آن ها ‌در مورد محصولات مورد بررسی قرار گرفت و در بخش کمی با بهره گرفتن از روش جایگاه یابی هدف GFK یا به عبارت دیگر جایگاه یابی هدف بر روی یک نمونه به عنوان نماینده از کل، در بین گروه سنی ۱۸ تا ۶۵ سال انجام گردید. این تحقیق در بازارهای بین‌المللی ( اسلوونی، صربستان، بوسنی و هرزوگوین، کرواسی و رومانی) با بهره گرفتن از روش کمی مورد آزمون قرار گرفت. در نهایت پژوهش مدلی از تصویر، شخصیت و ارزش برند را ارائه کرد. به طوری که نتایج پژوهش در بین برندهای مربوط به محصولات مواد غذایی نشان داد که مدل، در فرایند ارزیابی برند، جایگاه یابی برند و هدایت ارتباطات به درستی عمل می‌کند.

 

وارسی[۵۸](۲۰۰۹) رابطه بین تعهد سازمانی و عوامل مؤثر بر آن را دربین کارکنان بخش خصوصی پاکستان مورد بررسی قرار داد. هدف این تحقیق تجزیه و تحلیل رابطه بین انگیزه کار، رضایت شغلی و تعهد سازمانی دربین نیروی کار پاکستانی است. تمرکز اصلی مطالعه نسبت به تجزیه و تحلیل رفتار کلی کارکنان بخش خصوصی نسبت به انگیزه کار و رضایت شغلی است که ممکن است به ایجاد سطوح بالاتری از تعهد سازمانی منجر شود. حجم نمونه شامل ۱۹۱ نفر کارکنان مرد و زن می‌باشند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. داده های جمع‌ آوری شده با بهره گرفتن از آزمون آماری یعنی همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با بهره گرفتن از نرم افزارspss مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارتباط مثبت و معنی داری بین انگیزه کار، رضایت شغلی و تعهد سازمانی وجود دارد. اگرچه هردومتغیر مستقل به شدت با تعهد سازمانی مرتبط است ولی تاثیر رضایت شغلی بر تعهد سازمانی نسبتا قوی تر از انگیزه کار بر تعهد سازمانی است. دلایل مدیریتی این تحقیق بر افزایش انگیزه و ارتقای تعهد سازمانی کارکنان، تأکید دارد.

 

کارونا و همکاران[۵۹](۲۰۰۸) تاثیر بازاریابی داخلی بر تعهد سازمانی را در بین بانک‌های دولتی ایران بررسی کردند. آن ها با توزیع پرسشنامه بین ۱۲۸ نفر از مدیران بانک‌های دولتی اصفهان و تجزیه و تحلیل اطلاعات با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS ‌به این نتیجه رسیدند که تعهد سازمانی تابعی است از هماهنگی و یکپارچه سازی، آموزش و انگیزه. آن ها در تحقیق خود ‌به این نتیجه دست یافتند که هماهنگی و یکپارچه سازی داخلی سازمان اثر مثبتی بر تعهد سازمانی دارد. آموزش نیز از عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی است. آن ها همچنین ‌به این نتیجه رسیدند که انگیزه، درک و تمایز کارکنان و رضایت شغلی آن ها از عوامل حیاتی تاثیر گذار بر تعهد سازمانی است. لذا اگر بانک‌های دولتی می خواهند ارائه خدمات بهتر به مشتریان را تجربه کنند بایستی توجه بیشتری نسبت به افزایش تعهد سازمانی در بین کارکنان با تمرکز بر معیارهای مؤثر در بازاریابی داخلی، داشته باشند.

 

بری و سلتمن[۶۰] (۲۰۰۷)، در یک مطالعه موردی به بررسی کلینیک مایو به منظور الگو گرفتن از این کلینیک در ایجاد یک نام تجاری قدرتمند پرداختند. طبق نظرسنجی به عمل آمده در سال ۲۰۰۳ کلینیک مایو در میان کلینیک های دیگر رتبه نخست را در درمان بیماری های جدی کسب کرد. در این تحقیق ضمن بررسی مدل نام گذاری خدماتی بری تجربه مشتری به عنوان عامل مهمی در ایجاد نام تجاری قوی دانسته شد. کلینیک مایو به منظور حفظ قدرت نام تجاری خود، بخش « رهنمودهای مدیریت نام تجاری کلینیک مایو » را ملزم به پیروی از چهار اصل کلیدی در تصمیم گیری هایش ‌کرده‌است:

 

    1. هر کالا، خدمت یا رابطه ای که اسم تجاری «مایوکلینیک» یا « مایو» را استفاده می‌کند، باید متعلق ‌به این کلینیک و یا تحت کنترل کامل آن باشد.

 

  1. استفاده از اسم «کلینیک مایو» به تنهایی به منظور تضمین موفقیت یا شناسایی نام خدمت، کالا یا رابطه مناسب

نیست.

 

    1. نام تجاری «کلینیک مایو» به شیوه ای استفاده نشود که نام تجاری یا مؤسسه را کم اهمیت جلوه دهد.

 

  1. هنگام قرارداد بستن کلینیک مایو با دیگر تأمین کنندگان خدمات بهداشتی، قرارداد باید به گونه ای باشد که بخش رهنمودهای مدیریت نام تجاری کلینیک مایو را قادر به اداره و حفظ وجهه نام تجاری این مؤسسه کند.

در پایان، این دو محقق سه استراتژی عمده را که توسط کلینیک مایو به منظور ایجاد و حفظ نام تجاری قوی استفاده می شد، توصیه می‌کنند:۱٫ اهمیت دادن به ارزش های سازمانی؛ ۲٫ دفاع کردن نه فقط حمله کردن؛ ۳٫ تبدیل مشتریان به بازاریابان .

 

کلر[۶۱] و لمن[۶۲] در سال ۲۰۰۶ در تحقیقی با عنوان برند و برندسازی، به برجسته کردن نقش برخی از عناوین مهم در برند سازی و مدیریت برند همچون جایگاه یابی برند، انسجام برند، اندازه گیری ارزش ویژه برند، رشد برند و مدیریت برند پرداختند. در این مطالعه برخی از شکاف های موجود در برند سازی و ارزش ویژه برند مورد توجه قرار گرفت و مدل مورد بررسی بر مفهوم برند سازی، چالش های اصلی شرکت ها و تاثیرات واکنش ها در برابر برندسازی و همچنین رقابت مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

 

گریس و اُکاس[۶۳] (۲۰۰۵)، از دیدگاه مصرف کنندگان ابعاد نام تجاری را بررسی کردند. در این تحقیق شش مصاحبه ساختاری و شش مصاحبه غیرساختاری انجام گرفته است. علاوه بر این، ۵۲۷ پرسش نامه توزیع شد که ۱۷ مورد آن حذف شد. ۲۵۶ بررسی مربوط به خرده فروشی و ۲۵۴ بررسی مربوط به بانک بود. در این تحقیق، ابعاد نام تجاری خدماتی در قالب شواهد نام تجاری (مثل خدمت هسته ای، خدمات کارکنان، نام تجاری، چشم انداز خدمتی، قیمت / ارزش برای پول، همخوانی با برداشت شخصی و احساسات) و ارتباطات نام تجاری (کنترل شده و غیرقابل کنترل) مورد بررسی قرار گرفت. هر هفت فرضیه این تحقیق در بررسی ارتباط مثبت بین ابعاد نام تجاری و سایر متغیرها (رضایت، نگرش و تصمیم گیری ‌در مورد انتخاب نام تجاری) مورد اثبات قرار گرفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...