اغلب کارشناسان بحث از سیاست‌گذاری فرهنگی و حضور دولت در فرهـنگ را به اوایل سال ۱۹۶۷ بازمـی‌گردانند. «رنه مائـو دبیر کل وقـت یونسکو (به عنوان بازوی فرهنگی جامعه ملل) بر ضرورت مداخله دولت در فراهم آوردن امکان حضور و شرکت همه افراد جامعه برای استفاده از فرهنگ، تأکید کرد. اگرچه او تأکید کرده بود که دولت نباید جهت تلاش‌های آفرینندگان مذهبی را تعیین کند یا بر تلاش‌ها محدودیت‌هایی را تحمیل کند. به عقیده او دولت باید با وسایل عظیم و قدرت در همه جا حضور خود را در خدمت توسعه فرهنگی و فراهم‌آوری بیشترین میزان شرکت مردم در دستاوردهای فرهنگ قرار دهد».[۱۰]

 

«رنه مائو که در کنفرانس ونیز در مراسم افتتاحیه آن سخنرانی می‌کرد مداخله مسؤولان دولتی ـ در تمام سطوح ـ در امور فرهنگی را ‌بر اساس دو موضوع اساسی استوار دانست:

 

۱-حق دستیابی به فرهنگ این وظیفه را برعهده مسؤولان قرار می‌دهد که اطمینان یابند افراد وسایل لازم برای اعمال این حق را دارند.۲-پیوند بین توسعه فرهنگ و توسعه عمومی»[۱۱]

 

از این‌رو دولت موظف به حضور در عرصه فرهنگ است. ‌بنابرین‏ ضرورت حضور دولت را باید در چند موضوع دید که در ذیل به بررسی آن‌ ها پرداخته خواهد شد:

 

الف: «حق استفاده از فرهنگ:حق برای فرهنگ یک کلید بنیادین در سیاست‌گذاری فرهنگی است. در سال ۱۹۴۸ زمانی که جامعه ملل تأسیس شد، اعضای آن بیانیه‌ای را تحت عنوان بیانیه جهانی حقوق بشر منتشر کردند، که بیان می‌داشت: “هر کس به صورت آزاد حق مشارکت در زندگی فرهنگی جامعه را دارد”.چنان‌که پیش‌تر ذکر شد، رنه مائو دبیر کل وقت یونسکو ،این حق را در حوزه های نهادی، مدیریتی و مالی سیاست‌گذاری فرهنگی وسعت بخشید.این سخن بدین معنا نیست که حق بشری جدیدی (حق فرهنگی) را اظهار کرده باشند بلکه نشان دهنده آن است که به صورت فراگیری بر ارزش و منزلت آن طی زمان افزوده شده است. اگر هر کس به عنوان بخشی حساس در جایگاه خود به ‌عنوان یک انسان، حق سهیم شدن در میراث فرهنگی و فعالیت‌های فرهنگی جامعه را داشته باشد وظیفه ‌پاسخ‌گویی‌ را برای حاکمان این جوامع در پی خواهد داشت و یکی از وظایف حاکمان، فراهم آوردن زمینه‌ها و ابزار مناسبی برای مشارکت انسان‌ها در این حوزه است.

بر این اساس هر کس حقی نسبت به فرهنگ دارد. همان گونه که حقی برای آموزش دیدن و کار کردن دارد. این امر و فهم این‌گونه ‌به این موضوع ،وظیفه فراهم‌آوری زمینه‌ها و ابزار مشارکت فرهنگی را ایجاد می‌کند که خود زمینه‌ساز تلاش جهت وضع قوانینی از سوی حاکمان در سطح جهان در دهه های‌اخیر، به ‌منظور حفظ منافع عمومی در توسعه فرهنگی را به دنبال داشته است. محق بودن نسبت به فرهنگ و استفاده از آن‌طبق تعریف بیانیه ی‌ حقوق بشر، اساساً درباره حفظ و پاسداشت خلاقیت‌ها و سنن‌بشری است. حق یک فرد برای فرهنگ آن است که او حق دارد از فرهـنگ ‌و فرآورده‌های آن که مبتنی بر ارزش‌هـای‌ او است، لذت ببرد و این‌که او بخواهد این فرهنگ ‌و علم ‌او‌ بدون‌دخالت دولت پیشرفت‌ کند، از حقوق بشری ‌اوست. طبق‌ قانون ‌بین ‌المللی ‌حقوق بشر، حکومت‌ ها ملزم به پیشبرد و حفظ فعالیت‌ های فرهنگی و مصنوعات بشری به‌ خصوص،آن‌ هایی که دربردارنده ارزش‌های جهانی هستند ، می‌باشند.[۱۲]»از جمله حقوقی که یک انسان نسبت به فرهنگ دارد را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

 

۱-«حق شرکت در زندگی فرهنگی: در تعریف زندگی فرهنگی باید گفت که زندگی فرهنگی آن زمان و هزینه‌ای است که از سوی افراد برای استفاده از کالاهای فرهنگی و خدمات فرهنگی و شرکت در فعالیت‌های فرهنگی صرف می‌کنند. از جمله این کالاها، خدمات و فعالیت‌ها را می‌توان به رادیو، تلویزیون، نمایش‌ها، برنامه های تفریحی، نشریات، کارکردهای مذهبی، گذران اوقات فراغت و … اشاره کرد.«آگوستین ژیرارد در تعریف زندگی فرهنگی می‌آورد: منظور از زندگی فرهنگی، نحوه‌ای است که مردم از وقت روزانه و پول خود استفاده می‌کنند. تمامی زندگی فرهنگی را می‌توان جزو وقت آزاد افراد به حساب آورد. ‌بنابرین‏ زندگی فرهنگی مفهومی اقتصادی پیدا می‌کند و در مصرف خانوار به آن بودجه اوقات فراغت می‌گویند.[۱۳]»

 

۲- «حق بهره‌بردن از منفعت‌های توسعه علمی.۳- حق فردی جهت حفظ و بهره‌برداری از منافع مادی و معنوی برآمده از تولیدات علمی، ادبی و هنری که خود او ایجاد ‌کرده‌است.۴- حق آزادی از دخالت دولت در فعالیت‌های علمی و ابتکار.۵- حق حفاظت از آثار و نتایج به جای مانده از گذشته .حفظ فرهنگ که در قانون حقوق بشر دربردارنده دو مفهوم است، نخست؛ حق مردم جهت فعالیت و ادامه دادن به سهیم بودن در سنت‌ها و فعالیت‌ها. دوم؛ حفظ فرهنگ در قانون بین‌المللی که دربردارنده تعقیبات علمی، ادبی و هنری جامعه است.۶- حق نسبت ‌به این که یک فرد از توسعه فرهنگ مطمئن باشد.دولت‌ها دارای این الزام هستند که قدم‌های اساسی را در جهت توسعه، انتشار و ترویج علم و فرهنگ بردارند تا بتوانند فهم عمومی را از این حق مطمئن سازند.۷- حق مصون ماندن از اعمال مضر فرهنگی.[۱۴]»

 

حفظ آثار فرهنگی، حفظ حقوق معنوی و مادی آثار هنری و علمی افراد و سایر مواردی که ذکر آن‌ ها رفت از جمله مسایلی هستند که نیازمند دستگاه و سامانه‌ای است که توانایی آن را داشته باشد این وضعیت را تداوم بخشد، هزینه مورد نیاز آن‌ ها را تأمین کند و از همه مهم‌تر خط‌مشی‌هایی را تدوین کند که دربردارنده همه حقوق بالا باشد. لذا حضور دولت را به عنوان قدرت برتر در بین گروه‌ها و سازمان‌های اجتماعی و دارنده ابزار عمل، توجیه می‌کند.
ب: توسعه فرهنگی: یکی دیگر از موضوعاتی که ضرورت حضور دولت در عرصه فرهنگ را ایجاب می‌کند، توسعه فرهنگی است.توسعه فرهنگی نماد تحول و نشانه دگرگون شدن در زندگی فرهنگی و روابط آن با سایر شکل‌های توسعه است. توسعه فرهنگی «فرآیندی است که طی آن با ایجاد تغییراتی در حوزه های ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایشی انسان‌ها، قابلیت‌ها و باورهای او شخصیت ویژه‌ای را از آن‌ ها به وجود می‌آورد که حاصل این باورها و قابلیت‌ها، رفتارها و کنش‌های خاصی است که مناسب توسعه است. از سوی دیگر توسعه فرآیندی است که در آن سنت‌ها و تجارب گذشته از نو و ‌بر اساس نیازها و شرایط تازه بازاندیشی و بازسازی می‌شوند.[۱۵]»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...